سپهر هنوز از بابل برنگشته و من سعی کردم جای خالی اشو با ماری پر کنم . به اصرار ماری رو آوردم خوابگاه و جاتون خالی ، چهارشنبه شب رفتیم سه شنبه چهارشنبه بازار میر داماد . طبق معمول لواشک و هله هوله خریدم. وای که چقدر خوشمزه بود. پنجشنبه هم رفتیم پاساژ صفویه و باراز قائم . بعد ازچند وقت کلی گشتیم. از جلوی هر مغازه که میگذشتیم ، هوس میکردیم هر چی که هست و بخریم . حیف که نمی شد!!!
کاش که سپهر تا شب یلدا بیاد. دلتنگی اش اختیارمو گرفته.
عاشقی حس عجیبیه ! حس داشتن یه مونس ،همزبون ، دوست و همراه ، بودن و خواستن ، شنیدن و دیدن و ساختن ،دویدن و بردن ، تلاش دوباره بعد از شکست و امید و آرزوهای نو ،دوست داشتن و عشق ورزیدن بخاطر اون و ...زندگی هدفدار و.... بخاطر اون . رسیدن به جایی که هدف از معبود است و دیدن نا دیده ها !!!
الهی که عشقمون واقعی باشه !
الهی که همه عاشقا به هم برسند !
12/18/2004
12/07/2004
بعضی خونه ها شلوغند و پر از صدای بچه !جیغ و ویغ و شلوغی . پیدا نمیکنی تو یه جای آروم ! بری تو خلوت و تنهایی !
تو بعضی ها پرنده پر نمیزنه . تنهایی و تنهایی . خونه های بزرگ و خالی ، پر از خرت و پرت و قالی . در حسرت صدایی از یه آدم با حالی !
بعضی ها بین این دوتا . در حسرت پول و منالی !
بعضی هاشون عالی با هر چی که دارنمیکنن خوشحالی!
خوشابحال گروه آخر. کاش یه روزی همه ما بتو نیم قشنگی های زنگی رو ببینیم و ازشون لذت ببریم.تلخی ها رو شوخی و شیطنت فرض کنیم و بهشون بخندیم .
راستی ما کجایی زندگی مون هستیم.؟ چی میخواهیم؟ ما چه بدویم ، چه آروم حرکت کنیم ، تحت نفوذ هر جریانی قرار بگیریم سرعتش دست ما نیست . آخر همه کاره هم هر جوری خود خدا بخواهد همون . نه که بگم ما هیچ کاره ایم ، نه اون صلاحمونو بهتر میدونه باید از ته ته دلمون به نداش گوش بدیم .
کاش همه مونو به آرزو هامون برسونه وکمکمون کنه .!
بار الاها به امید تو.
